به گزارش بلو سابتایتل و به نقل از راجر ایبرت این مردی است که برخی از رسواترین کتاب های زمان خود را نوشت، اگرچه امروز همان تابوها در مورد «سلسله» و «دالاس» شکسته شده است. کتاب های او شامل ناهار برهنه، بلیطی که منفجر شد، جانکی و نابودگر بود. او پدرخوانده بیتنیکها بود، از جک کرواک و آلن گینزبرگ الهام گرفت، و امروز هرگاه در محوطه دانشگاه یا در یک بار پانک مطالعه میکند، مکان مملو از بچههایی است که او را به عنوان یک بازمانده و یک شورشی تشویق میکنند.
«باروز» که امروز در Facets افتتاح میشود، مستندی از سالهای اخیر نویسنده است. او با مجموعهای از کت و شلوارهای تجاری و کلاههای منظم فدورا از آن عبور میکند و در بیشتر موارد بیعلاقه است. او چیزهای زیادی برای بی علاقگی دارد. او در سنت لوئیس متولد شد، در هاروارد تحصیل کرد، برای مدت کوتاهی دانشجوی پزشکی در وین بود، از ارتش ایالات متحده اخراج شد، او اواخر دهه 1940 را به عنوان تبعیدی در طنجه گذراند، حشیش کشیدن، هروئین شلیک کرد، کوکائین استشمام میکرد و اوقات خوشی را سپری میکرد. من کمی می دانستم.»
او در نیویورک در دانشگاه کلمبیا، توسط دوستانش به همسرش جوآن معرفی شد. آلن گینزبرگ در فیلم میگوید: «ما فکر میکردیم که آنها به همان اندازه با استعداد و به همان اندازه باهوش هستند – یک همتای کامل.» ویلیام و جوآن چند سال بعد خود را در مکزیکوسیتی یافتند، جایی که باروز نقل میکند، او به خاطر روابطش با پسران محلی افسرده شد و شروع به نوشیدن یک بطری تکیلا در روز کرد. یک شب در یک مهمانی مستی، باروز به همسرش پیشنهاد “ویلیام تل ما” را داد. لیوانی را روی سرش متعادل کرد و هدفش آنقدر خوب بود که به پیشانی او ضربه بزند.
او با بی علاقگی می گوید: «این فقط دیوانگی بود. مرگ یک تصادف اعلام شد، و گینزبرگ به طور مفید اشاره میکند که به نظر میرسید این حادثه باعث نوشتن نوشته باروز شد: «در آن زمان بود که او شروع به جاری شدن آب میوه کرد.» خیلی برای جوآن. باروز در لندن و پاریس به نوشتن ادامه داد. بسیاری از کتابهای او برای اولین بار در مجموعههای معروف المپیا پرس با جلیقه سبز از پاریس ظاهر شدند، اما در نهایت میتوان آنها را آشکارا در آمریکا فروخت و با تبدیل شدن بیتنیکها به هیپیها، باروز به نوعی قدیس ضد فرهنگ تبدیل شد.
آیا این او را خوشحال کرد؟ سوال هرگز مطرح نمی شود. دردناک ترین قسمت های فیلم به پسرش ویلی جونیور می پردازد، یک آدم الکلی و دمدمی مزاج – “آخرین بیت نیک ها” – که چند کتاب نوشت و سپس در طول فیلمبرداری خودکشی کرد. پدر و پسر با هم ناجورند. اگرچه هر دوی آنها شورشیان ضد نظام هستند، اما هیچ وجه مشترکی به آنها نمی دهد.
“باروز” پرتره ای مستند از مردی است که حاضر بود همه چیز را امتحان کند و تا کنون از همه چیز جان سالم به در برده است. تنها چیزی که در فیلم از دست می دهید صدای خنده است.