1033 2 فروردین 140211:49 ق.ظ زمان تقریبی مطالعه: 5 دقیقه
کپی شد!
0

نقد و بررسی «برادران لیلا»: ترانه علیدوستی این حماسه متراکم خانوادگی را هدایت می‌کند

 

در «برادران لیلا»، یک خانواده ایرانی که زمانی مغرور و اکنون رقت‌انگیز است، در آستانه نابودی قرار می‌گیرد و خواهری که از تکیه بر مردان برای تصمیم‌گیری درباره سرنوشت خود خسته شده است، در کنار هم قرار دارد. در دست گرفتن اوضاع ممکن است تماشای آن را قدرت بخشد – ترانه علیدوستی، ترانه علیدوستی، بازیگر نقش لیلا، آلترال «فروشنده» که بر این گروه مردانه غالب می‌شود، شکی نیست – اما این یک دستور العمل برای تراژدی احتمالی سعید نویسنده و کارگردان ایرانی است. حماسه رمان‌نوازانه روستایی که تقریباً سه ساعت طول می‌کشد، اولین انتخاب او برای جشنواره کن.

ممکن است برخی از مخاطبان روستایی را از پرتره خانوادگی پرتلاطم دیگری به نام «زندگی و یک روز» (2016) بشناسند، در حالی که این فیلم مهیج پلیسی فوق‌العاده او «فقط 6.5» (2019) بود – نزدیک‌ترین چیزی که ایران به «ارتباط فرانسوی» ساخته است. منتشر نشده در ایالات متحده – که فرمان را روی رادار من قرار داد. روستایی، متولد 1989، نماینده نسل جدیدی از نویسندگان ایرانی است، و کسی که آنقدر حیله گر است که نقدهای اجتماعی پیچیده خود را چنان عمیق در تار و پود داستان های مدرن مدرن جاسازی کند که رژیم را ناراحت نکرده است. هنوز نه، حداقل.

 

سبک روستایی که پر از دیالوگ های همپوشانی، موقعیت های اجتماعی خفقان و تغییر دیدگاه است، انحراف کاملی از فیلم های سرراست و متمرکز ایرانی است که تاکنون به دنیا راه یافته اند، چه داستان های افسانه ای مجیدی و چه درام‌های صمیمی فرهادی که سادگی نسبی آن‌ها را برای مصرف بین‌المللی مناسب می‌سازد. فیلمی مانند «برادران لیلا» در مقایسه می‌تواند کاملاً ظلم‌آمیز باشد و فشارهای جامعه ایران را بر تماشاگر وارد کند، بدون اینکه زمینه لازم را فراهم کند.

 

تضاد محوری فیلم به این ختم می شود: مسن ترین مرد طایفه جورابلو، اسماعیل (سعید پورصمیمی) تمام عمرش سخت کار کرد. حالا او انتخاب دارد که با پس اندازش چه کند. آیا او آن را به پنج فرزند بالغ خود – که هر کدام ناسپاس تر از قبل هستند – می دهد یا از این پول برای تثبیت جایگاه خود به عنوان پدرسالار (عنوان افتخار و احترام در جامعه ایرانی) استفاده می کند؟ اسماعیل به وضوح به گزینه دوم کشیده شده است، که مزایایی مانند «پدرخوانده» به او می دهد، منهای سردرد مدیریت یک شرکت جنایتکارانه گسترده.

 

اما این یک قمار است. این انتصاب تضمینی نیست و به مانورهای سیاسی دقیقی از سوی او نیاز دارد. اول، او باید وانمود کند که این عنوان را نمی‌خواهد، در حالی که رقیب غنداشالی آشکارا برای آن کمپین می‌کند. سپس باید به پسر عموی دور بایرام (مهدی حسینی نیا) اعتماد کند که از اسماعیل می خواهد که ازدواج تنها فرزندش را – به اندازه 40 سکه طلا (در اصل کل ثروت اسماعیل) – امضا کند – اگرچه بایرام حوصله اش را نداشت. چند سال قبل در مراسم پسر خود اسماعیل شرکت کنید.

 

چیزی در مورد چیدمان برای لیلا بوی خوبی نمی دهد و او مداخله را به عهده می گیرد. او در 40 سالگی از تماشای مبارزه مادر و چهار خواهر و برادرش خسته شده است و حالا که تنها عضو شاغل خانواده، علیرضا (نوید محمدزاده) شغل کارخانه‌اش را از دست داده است، دیگر نمی‌تواند بیکار بنشیند و خانواده‌اش دست به کار شوند. آشفتگی زندگی آنها در یکی از شاید نیم دوجین صحنه طاقت فرسا، لیلا گریه می کند و از علیرضا التماس می کند که با برادرانش تجارتی راه بیندازد. پرویز (فرهاد اصلانی) بزرگ‌ترین مرد در یک مرکز خرید مجلل تهران توالت‌ها را تمیز می‌کند و برای دسترسی به امکانات از خریداران هزینه دریافت می‌کند. فرهاد (محمدعلی محمدی) تیره و تار، به غیر از ماشین، دارایی ندارد. و منوچهر (پیمان معادی) در قرض زین شده و در یک شرکت هرمی قاطی شده است.

باز کردن یک فروشگاه به طور انتزاعی به نظر یک برنامه به اندازه کافی محکم به نظر می رسد، اگرچه این شخصیت ها – تکانشی، نابالغ و همه جانبه غیرمسئولانه – تقریباً به طور قطع می توان برای خراب کردن آن حساب کرد. هیچ یک از این بزرگسالان بی پروا در مورد اداره یک تجارت چه می دانند؟ تنها کاری که انجام می دهند این است که دعوا کنند و شکایت کنند، به همین دلیل است که به فردی سازمان یافته مانند لیلا نیاز دارند تا به آنها دستور دهد، حتی اگر نقشه های او در نهایت قطعی تر از دیگران نباشد.

 

همه در «برادران لیلا» چیزی را پنهان می‌کنند – نه لزوماً به روشی فریبکارانه تا آنجا که اوضاع را برای خود کمی راحت‌تر کنند. در یک صحنه اولیه، اسماعیل در حال جشن گرفتن تولد یکی از اعضای جدید خانواده است. به او گفته شده که پسر است، اما او دیگر دلش نمی‌آید: این ششمین نوه اوست و هر بار پسرانش دروغ می‌گفتند و وانمود می‌کردند که بچه پسر است در حالی که اینطور نبود. پرویز که در خانه اسماعیل جشن می گیرد، از آشپزخانه پدرش غذا می دزدد تا خانواده اش را سیر کند. اگر این بچه‌های بالغ می‌توانستند 40 سکه طلا را به دست بیاورند، می‌توانستند – هر چند این به معنای بیرون کشیدن فرش از زیر رویاهای اسماعیل برای پدرسالار شدن است.

 

اگر این به نظر کوچکترین صابونی به نظر می رسد، به روستایی قدردانی کنید که مطمئن شد داستان هرگز چنین حسی را در صفحه نمایش نمی دهد. هلمر صحنه‌هایی را با انرژی مستند پرجنب‌وجوش می‌سازد، و با دقت از ترانه‌های ملودرامیک اجتناب می‌کند، حتی زمانی که ممکن است روایت را جذاب‌تر، کم‌تر سخت‌تر یا به‌طور کلی آسان‌تر هضم کنند.

«برادران لیلا» در میان شلوغی و شلوغی تهران معاصر اتفاق می‌افتد و به تناوب میان آپارتمان‌های مخروبه و خراب خانواده و مکان‌های انحطاط و ثروت می‌گذرد. در یک صحنه، منوچهر خواهر و برادرش را به یک دفتر بلند مرتبه می برد، جایی که هم اتاقی اش کلاهبرداری را توضیح می دهد که می تواند آنها را ثروتمند کند. بعداً، آنها از مرکز خرید بازدید می‌کنند که لیلا می‌خواهد فروشگاه خانوادگی را باز کند و دست به دست کردن پول نقد بزند. و سپس عروسی پسر بایرام است، جایی که اسماعیل لحظه شکوه خود را تجربه می کند در حالی که مهمانان پول به هوا پرتاب می کنند.

 

اما پول می آید و می رود. در پایان فیلم، با تشدید تحریم‌های آمریکا، اقتصاد ایران در زمان واقعی سقوط می‌کند. در طول یک مونتاژ، قیمت طلا ده برابر می شود و به طور تصاعدی مشکلات خانواده را تشدید می کند. اگر آنها 40 قطعه طلای اسماعیل را نگه می داشتند، اوضاع فرق می کرد. اما خواهر و برادرها از همان ابتدا در حال حدس زدن و تضعیف یکدیگر بوده اند. روستایی در پایان با این سوال ما را ترک می‌کند: وقتی حتی افراد خودخواه یک خانواده از یکدیگر حمایت نمی‌کنند، چگونه می‌توان از جامعه انتظار داشت که کار کند؟

 

مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *